اگــــــــر مـــے بــیــنــــے هــنـــــــوز تــنــهــــــام ...

بـــــــﮧ خــــــاطـــــــــر عــشـــــق تــــــو نــیــســـت !!

مــن فــقـــــــط مـــــے تــــــرســـــــم ؛

مــــے تـــــــرســـــــم هـــمـــــــﮧ مــثـــــل تــــــو بـــــاشــــــنـد . . . !!

[+] نوشته شده توسط محمد زارع در 13:44 | |

 به سلامتی اونی که

آرزو بود....
نفس بود....
آرامش بود....
رویا بود

ولـــی "خاطره" شد

[+] نوشته شده توسط محمد زارع در 16:18 | |

به سلامتیه کسایی که برای داشتنشون لازم نیست با سیاست باشی و نقش بازی کنی
همین که یک رنگ باشی کافیه

به سلامتیه کسایی که هیچکس دوسشون نداره و اونها هم دیگه توقع دوست داشتن رو از کسی ندارن

 
به سلامتی اونایی که قدرشونو ندونستیم و تو روح اونایی که لیاقت ما رو نداشتن

 
به سلامتی اونیکه
میتونست ازت انتقام بگیره
میتونست تو جمع خرابت کنه
میتونست اشکت رو دربیاره
میتونست
ولی دلش نتونست

 
سلامتی اونایی که دو نفرن و نفر دومشون رو با دنیا عوض نمیکنن

به سلامتی اونایی که هیچوقت سختی مرد بودن رو با راحتی نامردی عوض نمیکنن

به سلامتی اونی که نه با ماست نه مال ماست اما یادش همیشه با ماست

به سلامتی اونایی که نیستن ولی نیاز به بودنشون همیشه حس میشه

به سلامتی اوناییکه به جای اعتقاد به بهشت و جهنم و اون دنیا ، به یه کم انسانیت توی این دنیا معتقد هستند

به سلامتی کسی که کمرمو شکست ولی من هنوز دولا دولا دوسش دارم

به سلامتی اونایی که هیچوقت نیستن اما یه لحظه هم فراموش نمیشن

به سلامتی ۳ یار
غــــــــــــــــــم
فَــــــــــــــــندک
ســــــــــــــــــیگار

به سلامتی اونایی که قلبشون یه ویلای اختصاصی برای یه “نفره” نه یه هتل بی‌ ستاره برای هر “رهگذر

سلامتی کسی که “تصور” نبودنش ، تلخ ترین “واقعیت” زندگی آدمه

به سلامتی عشق های قدیمی
با اینکه خاک خوردن تو طاقچه دلمون ولی فراموش نشدن

به سلامتی چشمی که چشم ما رو روی همه چشما بست

به سلامتیِ اونی که وقتی بودیم باهامون حال کرد ، اگه نبودیم ازمون یاد کرد
اونی که اگه بودیم دعامون کرد ، اگه نبودیم آرزومون کرد
اونی که وقتی بودیم خندید ، اونی که وقتی نبودیم نالید

 
سلامتیِ اونی که هرچند
 دلخور بود ولی واس دلخوشیِ ما خندید

به سلامتی اونایی که خودشون ثابت کردن “لیاقت” ما رو ندارن

به سلامتی خودمون که خوبیم ولی بعضیا فکر میکنن خوبی از خودشونه

 
به سلامتی اونایی که ما رو فقط واسه خودمون میخوان نه واسه اونچه که خودشون از ما میخوان

 
به ﺳﻼﻣﺘﯽ اوناییکه ﮐﻪ ﻫﺮﮐﯽ اونارو ﺩﯾﺪ ﮔﻔﺖ “ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻭﺭﺵ ﺷﻠﻮﻏﻪ” ﻭﻟﯽ ﻓﻘﻂ ﺧﻮﺩشون میدونن ﮐﻪ ﭼﻘﺪﺭ ﺗﻨﻬﺎن

[+] نوشته شده توسط محمد زارع در 16:0 | |

 دلتنگ شده ام...
نمیدانم برای تو ،
یا برای دیروزهایی که با تو سر کردم !!!!

[+] نوشته شده توسط محمد زارع در 15:59 | |

سیگـآر را دود میڪنــم ..

بہ ایـن امیــد ڪہ بآ هـر پُکَـش یکے از خآطـرآتتـــ فـرآموشتــــــــــــ ڪـُـنم

اما فآیـده اے نیستــــ ...

میبـآیستـــــــــــــــــ ـ خـود رآ دود ڪــُـنـم ....

[+] نوشته شده توسط محمد زارع در 15:57 | |

[+] نوشته شده توسط محمد زارع در 15:55 | |

[+] نوشته شده توسط محمد زارع در 15:55 | |

[+] نوشته شده توسط محمد زارع در 15:54 | |

 قـبـ ــل تـ ـر ها..!!

وقتــ ـے هنـ ــ ـوز تـ ــو نیـ ـآمده بـــ ـودے..

عاشقـ ــآنــ ـہ هاے هرکـ ـس را کـہ

مے خــ ـواندم..

بـــہ سـ ـادگے اش مے خنـــ ـدیدم!!

حالآ خودم گریـــ ــہ مے کنم

و برآیـتــ ــ ــ عــاشــقـ ــ ــآنــہ مے نویســ ــ ــم.!!!

[+] نوشته شده توسط محمد زارع در 15:54 | |

 چقدر ســـــ ـــــرد است!

می خواهمت و نیســــــــــ ــــــــــتی

[+] نوشته شده توسط محمد زارع در 15:52 | |

 اعدامـــی لــحظه ای مـــکث کــرد و بـــوسه ای بر طنــاب دار زد
دادســتان گفت:
صـــبر کنید آقــای زنــــدانــی این چــــه کـــاریست !؟؟
زنــدانی خـــنده ای کــرد و گفت :
بیچـــاره طـــناب نــمیزاره زمـــین بیفتم ،
ولی آدم ها !!!!! بدجـــور زمــینــم زدن !......

[+] نوشته شده توسط محمد زارع در 15:45 | |

 گاهی آدمــــــها

در حسرت ِ شنیــــدن ِ کلمه ی " بمـــــون "

در خود میمیرند!

[+] نوشته شده توسط محمد زارع در 13:59 | |

 سلامتیه اون رفیقی که مجازیه اما یه جوری

[+] نوشته شده توسط محمد زارع در 13:56 | |

 בلـمـ چترے میפֿــפּاهــב از جنــس
בسـتهاے تـــפּ
چـتــرے بــرایـمـ بـگیـــر ، حتے פֿـیــآلے
פֿـیــسِ ב لــتـنــگـیــــمـ
بــــاراלּ مـےآﻳـــנ
בارב مـےبــآرנ امـآ نـہ مثـلــ همیـشــہ
انـگـار بـا تـפּ بــــاراלּ حالــ בیــگرے בارב
مگـر نگفتـے بــــاراלּ هـــواے בפּ نفــره اωـــتـــ
پــس چـــرا هــرچہ نگاه مےڪنــمـ تــפּ را نمـےبینمــ!

[+] نوشته شده توسط محمد زارع در 13:55 | |

وای بـه حـــال مــــن و تـــــو . . . !

[+] نوشته شده توسط محمد زارع در 13:54 | |

 بـه چـشـمـهـایـت بگــو . . .

نـگـاهـم نـڪـنـنـد ...

بـگـو وقـتـے خـیـره ات مـے شـوم

سرشـاטּ بـه ڪـار خـودشـاטּ بـاشـد . . . !

نـه ڪـه فـڪـر ڪـنـے خـجـالـت مـے ڪـشـم هـا . . .

نـه !

حـواسـم نـیـسـت . . . عـاشـقـت مـی شـوم...!!!

[+] نوشته شده توسط محمد زارع در 13:53 | |

خداوندا !

خسته ام !

از فصل سرد گناه و دلتنگ روزهای پاک…

بارانی بفرست

چتر گناه را دور انداخته ام !

[+] نوشته شده توسط محمد زارع در 13:52 | |

 از تو که حرف می زنم، همه ی فعل هایم ماضی اند

 حتی ماضی بعید،ماضی خیلی خیلی بعید

کمی نزدیک تر بنشین

دلم برای یک

حال ساده تنگ شده است

[+] نوشته شده توسط محمد زارع در 13:50 | |

 در زیر باران حتی به درخواست چتر هم جواب رد می دهم،

می خواهم تنهایی ام را به رخ این هوای دو نفره بکشانم

[+] نوشته شده توسط محمد زارع در 13:37 | |

 از " تـــو " دلـگيـــر نيستــم 

از دلـــم دلـگيـــرم

کــــه نبــــودنـتــــو نميتونم صبــــورانــــه تحمـــــل کـنــــم 

[+] نوشته شده توسط محمد زارع در 13:35 | |

 سهراب گفتی:چشمها را باید شست
شستم ولی....

گفتی: جور دیگر باید دید

دیدم ولی ....

گفتی زیر باران باید رفت

رفتم ولی ....

او نه چشمهای خیس و شسته ام را....نه نگاه دیگرم را....هیچ کدام را ندید

فقط در زیر باران با طعنه ای خندید و گفت: ” دیوانه باران ندیده...

[+] نوشته شده توسط محمد زارع در 13:35 | |

 دل بستن مثل يه قصه است

با يکي بود شروع ميشه

و با يکي نبود تموم

[+] نوشته شده توسط محمد زارع در 13:33 | |

عشــــق یعنی حـــــتي اگه 

بدونی نمیخوادت!!بدوني نميشه

اما نتونی ترکش کنی

نه خودشو…نه فکرشو

[+] نوشته شده توسط محمد زارع در 13:31 | |

[+] نوشته شده توسط محمد زارع در 15:31 | |

 به سلامتی پسری که 
عوضی بازی و بلد بود
اما هیچ وقت واسه هیچ
دختری امتحانش نکرد

[+] نوشته شده توسط محمد زارع در 15:28 | |

 روزهایم گذشت
اما 
روزگار از من نگذشت! 
اما من از روزها و روزگار گذشتم 
بگذرید از من!

[+] نوشته شده توسط محمد زارع در 15:27 | |

 خواستم گله کنم از نامهربانی های تو
اما خوب که فکر میکنم می بینم
من بی مقدمه عاشق تو شدم
تقصیر تو نیست

[+] نوشته شده توسط محمد زارع در 15:26 | |

[+] نوشته شده توسط محمد زارع در 13:42 | |

[+] نوشته شده توسط محمد زارع در 13:37 | |

 כرכ כارכ “امروز”

 حرفے براے گفتن نداشته باشے

                                                 با ڪسے ڪه تا “כیروز”

                                                تمام حرف هایت را فقط به او مے گفتے…

 

           

[+] نوشته شده توسط محمد زارع در 13:35 | |